منصور رستمی
چکیده
چکیده تجلی خداوند اصل اساسی آیین اهلحق است. در این نگرش خداوند با تجلی عام جهان هستی را آفریده و با تجلی خاص در جامۀ انسان جلوهگر کردهاست. از این رو، یارسانیان، انسان مجالی ذات(فیض) حق را با اوصاف مختلفی ...
بیشتر
چکیده تجلی خداوند اصل اساسی آیین اهلحق است. در این نگرش خداوند با تجلی عام جهان هستی را آفریده و با تجلی خاص در جامۀ انسان جلوهگر کردهاست. از این رو، یارسانیان، انسان مجالی ذات(فیض) حق را با اوصاف مختلفی از جمله «خدا»(پیشوا) و «ذات خدا» خواندهاند. از آنجا که واژۀ خدا ابتدا به معنی مالک، صاحب و پیشوا به کار رفته و سپس به جهت تطور معنا به معنی «الله» استعمال شدهاست و عامۀ یارسانیان از این موضوع آگاهی نیافتهاند، لذا گرایش به انسان ـ خدایی در جامعۀ اهل حق پدیدار شدهاست. اینک این پرسش مطرح است که راه برونرفت از انسان ـ خدایی چیست؟ یافتههای پژوهش نشان دادهاست که مفهومشناسی ذات در کلام دورههای مختلف دلالت میکند که معنای خدا و خداوند در کلام آیینی بانیان اولیه یارسان با معنای آن در کلام دورههای بعد متفاوت است که با قرینۀ لفظی یا معنوی قابل تمیز است.این مقاله با روشی توصیفیـ تحلیلی بر اساس منابع اولیه و اصلی این آیین به بررسی و نقد ایدۀ عالمان اهلحق که به انسان ـ خدایی گراییدهاند، پرداختهاست. مفهومشناسی واژۀ خدا و خداوند، و مصادیق آن در کلامهای مختلف از دیگر اهداف این مقاله است.